به گزارش پایگاه خبری شهرستان برخوار به نقل از سایت سیدالکریم ، از بسیاری از بزرگان محل از جمله حضرت حجّتالاسلام و المسلمین، آقای سید هاشم سجّادی نسب (امام جماعت محل و آستان مقدّس)، مرحوم حاج حسین نریمانی فرزند محسن و بسیاری از بزرگان دیگر شنیده بودم كه حدود 30 سال قبل زنی به امامزاده متوسّل میشود و به خاطر رعایت نكردن ادب حرم مطهّر، همینطور كه پنجههای دستش ضریح مطهّر را گرفته بود، انگشتانش از دُور پنجره ضریح باز نمیشود و به قول معروف دستش به ضریح میچسبد.
تا اینكه وقتی برای مصاحبه با یكی از شفایافتگان (خانم منصوری) به حبیبآباد رفته بودیم بر حسب اتّفاق با آقای نعمتاله علیخاصی برخورد كردیم و ایشان به نقل از پدرشان تعریف كردند كه او شاهد بوده ، زنی به علّت بدحجابی یا ناشكری وعدم رعایت ادب حریم حرم (تردید از ایشان بود) دستش به ضریح میچسبد و پس از توسّل و دعای بسیار نجات پیدا میكند.
باز وقتی خدمت خادم محترم آستان، جناب سیدحسن مرتضوی فرزند سیدیوسف رسیدیم و از كرامات سؤال كردیم، ایشان نیز این واقعه را كه خودشان از نزدیك شاهد بودند برای ما تعریف كردند. بر آن شدیم تا دفتر كرامات حضرت، از ذكر این واقعه خالی نباشد. هم اكنون این واقعه و كرامت ارزشمند و شنیدنی را از زبان خادم بزرگوار آستان (سید حسن مرتضوی) میخوانیم:
«حدود 30 سال پیش زنی از شهر اصفهان نزد حاج ملّا عباس نریمانی كه دعانویس بود میآید و از ایشان برای باز شدن زبان فرزند چهار یا پنج سالهاش دعا میخواهد. ایشان بعد از مدّتی از اثر بخشی دعاهایش ناامید میشود و آن خانم را به متوسّل شدن به حرم فرزند موسی بن جعفر (ع) ترغیب میكند و میگوید كه كاری از دست من بر نمیآید و باید شفای فرزندت را از حضرت ابراهیم (ع) و حضرت اسماعیل (ع) بگیری.
حدود ساعت ده صبح این خانم اصفهانی فرزندش را كه قادر به تكلّم نبود به حرم مطهّر می آورد و به فرزند موسی بن جعفر (ع) متوسّل میشود. دستها را در شبكههای ضریح میاندازد و شروع به دعا و التماس میكند. در حین توسّل رفتار نامناسب شاید بدحجابی یا حرفی به دور از ادب از زبانش خارج میشود دست این خانم به شبكههای ضریح میچسبد و نمیتواند انگشتانش را باز كند و هر اندازه تلاش و كوشش میكند تا دستش را رها كند نمیتواند، بدنش شروع به لرزیدن میكند و فریادش بلند میشود. خادم عزیز و محترم آقای سید حسن فرزند سیدیوسف تعریف كرد كه وقتی من چنین وضعیتی را مشاهده كردم او را سرزنش كردم كه چرا حرمت حرم را نگه نداشتی.
ایشان چنین ادامه دادند كه:
«وضعیت بد و نگران كنندهای بود همه مضطرب و پریشان بودیم. تعدادی زائر غریب و تعدادی از اهالی نیز جمع شده بودند.
همه دست به دعا برداشتیم و فرزند موسی بن جعفر (ع) را به درگاه خداوند، شفیع قرار دادیم كه ناگهان بچّهای كه زبانش بند آمده بود و قادر به تكلّم نبود فریاد برآورد كه: «یا علی» و زبانش باز شد و در همان لحظه دست مادرش نیز از شبكههای ضریح رها شد.»
منبع مطلب فوق: پایگاه اطلاعرسانی آستان مقدس امامزاده نرمی
یک دیدگاه