پس از آن که سرکردهی گروه تروریستی دولت اسلامی عراق، المصری و البغدادی اول، در آوریل ۲۰۱۰ از طریق حملات هوایی آمریکا کشته شد؛ دکتر ابوبکر البغدادی سی و هشت ساله، در می ۲۰۱۰ رهبری باقیماندهی نیروهای تضعیف شدهی این گروه را برعهده گرفت. آنها همچنان زیرمجموعهی القاعده بودند.
در سال ۲۰۱۱، در هنگامهی به اصطلاح عربی، فرماندهان خلع سلاح شده پیشین صدام، به گروه دولت اسلامی عراق ملحق شدند. این فرماندهان نیز در سال ۲۰۰۳، از نیروهای درگیر در نزاع عراق کنار گذاشته شدند و پس از آن دیگر هرگز هیچ امکانی به آنها داده نشد. دولت اسلامی عراق هم با پیوستن این نیروها به بدنهاش، به نیروی جنگندهای کوچک اما قوی تبدیل شد و رفتهرفته رشد کرد. البغدادی هم شیوهی جنگی زرقاوی را علیه شیعیان و دولت مالکی در پیش گرفت. او هم با همان قساوت و با همان تفسیر سفت و سخت و متعصبانه از شریعت، فعالیتهای خود را گسترش داد.
زمانی که مقاومت مسلحانه علیه اسد در سوریه به طور موازی شروع به حرکت کرد و موفقیتهایی هم به دست آورد، البغدادی در پایان سال ۲۰۱۱ تحت رهبری ابومحمد الجولانی سوری تبار، سازمان تروریستی جبهه النصره را پایهگذاری کرد. این سازمان در ماههای پس از آن، موفقیتهای فزایندهای در نبرد علیه حکومت سوریه به دست آورد. در آغاز کار، در مورد نزدیکی آنها به القاعده و دولت اسلامی عراق، به این دلیل درست و منطقی که القاعده و شعبهی عراقی دولت اسلامی، در میان سوریها محبوبیت چندانی نداشتند سکوت اختیار کردند.
چهرهی اسد یا به قول آنها «کافر علوی»، مطابقت نعل به نعل با تصویر دشمن در میان شورشیان داشت. او سکولار و علوی بود و همپیمان حکومت شیعی ایران و نیز از نظر آنها در نهان هوادار پروپا قرص غرب و حتی پشتیبانی قسم خوردهی اسرائیل بود. بیشتر شورشیانی که در سوریه با آنها ملاقات کردم. بشار اسد را دوست اسرائیل میپنداشتند، با آن که اسرائیل بارها مواضع او را بمباران کرده بود. در سوریه هیچ چیز جلودار تصاویر ارائه شده از دشمن نیست.
بیشتر دولتهای خاور نزدیک و غرب به نوعی درگیر شورشهای سوریه شدند و پایشان به آن کشیده شد؛ کسانی که به دلیل متفاوت علاقهی وافر به نوعی دگرگونی در آن سرزمین داشتند. عربستان سعودی، قطر، آمریکا، فرانسه، انگلیس و دیگران کوشیدند تا مقاومت علیه اسد را تقویت کنند. با پول و ارسال انواع سلاحها و کار رسانهای و تبلیغاتی و تاثیرگذاری بر افکار عمومی و این، درست یادآور فعالیت رسانهها در جهت اطلاع رسانی نادرست و وارونه به افکار عمومی در جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ بود. وقتی من هنگام دیدارم از سوریه شبها گزارشهای اینترنتی غربی را میخواندم، اغلب با خود فکر میکردم، رسانههای غربی در مورد سرزمینی کاملا متفاوت از کشوری مینویسند که من از نزدیک تجربه میکنم و میبینم.
سلاحهایی که باعث شدند از دل یک رشته تظاهرات مسالمت آمیز، یک جنگ داخلی بیرحم و افسار گریخته سربرآورد، با موافقت صمیمانهی آمریکا، در کانتینرها و محمولههای عظیم با کشتی یا هواپیما روانهی ترکیه شده بودند. از آنجا هم آنها را به سوریه صادر میکردند و تحویل شورشیان میدادند. مسیرهای کوچکتر قاچاق اسلحه از لبنان و بعدها از عراق شکل گرفت.
اغلب سلاحهای خارجی ارسالی به گروههای فرضاً میانهرو، به سادگی به سازمانهای نزدیک به القاعده فروخته میشد. در سوریه بازار پررونق و سودآور تجارت اسلحه شکل گرفت. حتی سازمانهای خصوصی و به اصطلاح «خیرین فردی» از عربستان سعودی و کویت مبالغ هنگفتی پول، میلیونها اسلحه و شمار بسیاری جنگجو روانهی سوریه کردند. بیشترین بخش این پول و سلاح، به دست گروههای تندرو اسلامی افتاد. با آن که قوانین این کشورها چنین اقداماتی را ممنوع اعلام کرده بود، ولی کمترین مانعی بر سر راه این کمکها وجود نداشت.
به همین خاطر بود که پس از آن که رقّه و شمال شرقی سوریه سوریه تحت کنترل البغدادی قرار گرفت، او نام گروه خود را از دولت اسلامی عراق به «دولت اسلامی در عراق و شام» (داعش) تغییر داد. بعدها این نام را هم مخفف کرد و فقط دولت اسلامی را از آنباقی گذاشت و نام کنونی آن در مکاتبات داعش همین است. ادعای دولت اسلامی این است که آنها جهانی هستند. وقتی ابوبکر البغدادی به سِمَت خلیفهی دولت اسلامی منصوب شد، شش میلیون سکنه در حوزه دولت اسلامی زندگی میکردند./
یک دیدگاه