به گزارش برخوارنیوز به نقل از خبرگزاری ایمنا، به فرزندان غریبش می اندیشد که چندیست مصیبت فراق همچون مادری را در قلبهای کوچکشان تاب میآورند. به حسین (ع) میاندیشد. این دردانه رسول الله و نور چشمان مادر. به حسینی که اینک کودکیست خردسال، اما قرار بر این است که به اذن خداوند باری سنگین را بر دوش کشد و در صحرایی که کربلا مینامندش سر و جان و اهل بیتش را در راه برقراری دین خداوند فدا سازد. علی (ع) میداند که حسین یاری گرانی میخواهد که ایمانی راستین و یقینی استوار در قلب داشته و مشتهای گره کرده شان تاب خرد کردن دندان کفر را داشته باشد. علی (ع) میداند که در کربلا حسین (ع) تنهاست، با یارانی اندک اما وفادار، که سرانجام همه در برابر تیغ تیز و ستیز دشمن عطای دنیا را به لقایش بخشیده و در آغوش رسول الله جای میگیرند.
همسری از قبیله دلیران
على (ع) عزم بر آن میکند تا همسری اختیار کند. برادرش عقيل را كه از علم نسبشناسى آگاه است و قبايل و خصلتهاى اخلاقى و روحى آنها را به خوبی میشناسد، از سوی امیرمومنان (ع) مامور میشود تا برای وی همسرى شايسته، از قبيلهاى كه اجدادش از شجاعان و دليرمردان باشند پيدا كند تا ثمره ازدواجشان فرزندانى شجاع و رشيد باشند. پس از مدتى عقيل زنى از طايفه «بنى كلاب» را به حضرت معرفى میکند که نامش فاطمه دختر حزام بن خالد است و نياكانش همه از دليرمرداناند. حضرت با وى ازدواج نموده و او نيز وظيفه مادرى و سرپرستى فرزندان حضرت زهرا (ع) را به عهده میگیرد. زن از سوی حضرت على (ع) به «ام البنين» لقب میگیرد، يعنى مادر پسران.
«قمر» از وجود ام البنین زاده میشود
نخستین کودک ام البنین در شب چهارم شعبان سال 26 هجری قمری زاده میشود. پدر نام وی را «عباس» نهاده و در گوش راست او اذان میگوید. حبّ رسول الله در نخستین لحظات تولد در عمق جان عباس مینشیند. او آنچنان خیرهکننده زیباست که قمر بنیهاشم نام میگیرد.
پدر که اندوه عمیق پرپر شدن گل تازه شکفتهاش را در سینه دارد، گاه و بی گاه بر دستان کوچک عباس بوسه میزند و اشک میریزد و میفرماید: اين دستها براى كمك و يارى به برادرش حسين قطع خواهند شد./
یک دیدگاه