به گزارش پایگاه خبری شهرستان برخوار به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- فقید مجاهد و عالم پرهیزکار، آیت الله سید حسن مدرس، از چهرههای برجسته و درخشان تاریخ معاصر ایران اسلامی به شمار میرود. فردی که سبک زندگی، اخلاق، عقاید و اندیشههای ایشان، هر زمان بیش از گذشته بر سپهر سیاست ایران در طول تاریخ ستم شاهی پهلوی که پر از سیاهی و ظلم و تاریکی بود، روشنایی خاصی می بخشد.
حسن مدرس به سال 1287 ق/ 1248 ش در سرابه کچو از توابع اردستان دیده به جهان گشودند. سنین کودکی را نزد پدر و مادر خویش گذرانده و برای تعلیم و تربیت مقدماتی به شهرضا نزد جد بزرگوارش رفت. پس از فوت جدش در سال 1298 ق برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت و از محضر اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی، آخوند کاشانی، جهانگیر قشقایی، شیخ مرتضی یزدی و آقا سید محمدباقر درچهای کسب علم کرد. ایشان در سال 1311 ق برای تکمیل تحصیلاتش به نجف رفت و مدت هشت سال ساکن آنجا بود. در آنجا هم از محضر استادانی مانند آخوند خراسانی مولف کفایهالاصول و آیتالله یزدی مولف عروه الوثقی بهره گرفت و به درجة اجتهاد رسید. او از شاگردان میرزای شیرازی نیز بوده است.
میرزای شیرازی دربارة سید حسن مدرس فتوا داده که «این سید اولاد رسول الله پاکدامنی اجدادش را داراست و در هوش و فراست گاهی من را به تعجب میافکند. در مدتی بسیار کوتاه از تمام همدرسهایش درگذشته و در منطق، فقه و اصول سرآمد همه یارانش میباشد و قوة قضاوت او به حد کمال و نهایت درستکاری و تقوی است». آیتالله مدرس در سال 1324 ق با چنین جایگاهی از نجف به اصفهان بازگشت و در مدرسة جده کوچک به تدریس علوم دینی مشغول شد.
بازگشت آیتالله مدرس با شکل گیری انقلاب مشروطیت در ایران همزمان بود. اولین گزارش دربارة حضور آیتالله مدرس در عرصة مبارزه و سیاست به دورة استبداد صغیر باز می گردد. او در این برهه نایب رئیس انجمن ولایتی اصفهان بود. انجمنی که آیتالله حاج آقا نورالله اصفهانی برای مبارزه با اقبالالدوله کاشی حاکم اصفهان آن را تشکیل داده بود.
پیش از ورود به بررسی سوابق سیاسی آیت الله مدرس به خصوص حضور ایشان در مجلس شورای ملی و در پرتو آن مقابله با استبداد داخلی و مبارزه با استعمار خارجی باید گوشزد شود که برای آگاهی درباره اهمیت مقام نمایندگی مجلس درباره آیت الله مدرس باید بستر تاریخی آن زمان را در نظر بگیریم تا بتوانیم به درایت و کفایت ایشان به خوبی پی ببریم؛ جایگاه مجلس آن زمان با جایگاه مجلس امروز کاملاً متفاوت بوده است. مجلس شورای اسلامیِ امروز، نه با استبداد مواجه است و نه با استعمار. مجلس شورای ملی آن زمان یک تنه می خواست هم در برابر استبداد و هم در برابر استعمار و نفوذ خارجی بایستد و مقاومت کند و در ضمن تجربیات آن سالها نخستین تجربه های دمکراسی در ایران بوده در حالی که تصمیم گیری درباره همه امور در دست شخص رضا شاه خلاصه می شده است.
برای درک بهتر این موضوع توسل می جوییم به بیان مبارک حضرت امام (ره) که پیرامون آن دوران فرمودند؛ «هر کس آن وقت را ادراک کرده، می داند که زمان رضاشاه غیرزمان محمدرضا شاه بود، آن وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود.» همچنین امام (ره) می فرماید: «در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس که القاب برای او کوتاه و کوچک است، ستاره درخشانی بود در تارک کشوری که از ظلم و جور رضا شاهی تاریک می نمود و تا کسی آن زمان را درک نکرده باشد، ارزش این شخصیت عالی مقام را نمی تواند درک کند.»
ورود به مجلس
آیتالله مدرس گام بعدی را در عرصة سیاست به خواست علمای نجف برداشت. پس از فتح تهران و تشکیل مجلس دوم شورای ملی بر اساس قانون اساسی میبایست پنج مجتهد طراز اول بر مصوبات مجلس نظارت میکردند. به همین منظور آیات عظام نجف آخوند ملا محمدکاظم خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی بیست نفر از مجتهدین ولایات مختلف را طی نامهای به مجلس شورای ملی معرفی کردند تا از میان آنها پنج نفر را برگزینند. نام آیتالله مدرس در کنار میرزای نائینی، آقا ضیاء عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی که از مراجع تقلید شیعه بودند در این نامه قرار داشت. مجلس شورا ناگزیر شد برای انتخاب هیئت طراز اول به قرعه متوسل شود. بدین ترتیب آیتالله مدرس به حکم قرعه توانست به عنوان یکی از پنج مجتهد طراز اول به مجلس راه یابد.
معرفی آیتالله مدرس به عنوان مجتهد طراز اول بیانگر اعتبار و جایگاه علمی ایشان نزد علمای نجف است
عمر دومین مجلس شورا نیز مانند مجلس اول کوتاه بود. به دستور میرزا ابوالقاسم خان ناصرالملک مجلس دوم به دلیل دادن پاسخ منفی به اولتیماتوم روسیه منحل شد. آیتالله مدرس نیز از جمله نمایندگانی بود که در مجلس با پذیرش اولتیماتوم مخالفت کرده بود
انتخابات دور سوم مجلس شورای ملی بالاخره با مدتی تاخیر برگزار گردید که این بار آیتالله مدرس با رأی مردم تهران به مجلس راه یافت.
مواضع مهم سیاسی در این دوران (مجلس سوم)
مخالفت با قرارداد 1919؛
آیتالله مدرس قرارداد 1919 را قراردادی ننگین میدانست و معتقد بود که «روز انعقاد قرارداد اوت 1919 یک روز نحس برای ایران بود و یک سیاست مضر برای دیانت اسلام. ایرانی باید خودش ایرانی باشد، سیاستش هم ایرانی باشد. روی ایرانی بودن هم میایستد»
تشکیل کمیته دفاع ملی؛
با آغاز جنگ جهانی اول علی رغم اعلام بی طرفی از سوی ایران، انگلستان و روسیه به دنبال فرصتی بودند تا به بهانه ای ایران را به اشغال خود درآورند. دیری نپایید که روسیه با بی توجهی نسبت به موضع ایران، به خاک کشور لشکرکشی کرد. با احتمال سقوط تهران مجلس سوم شورای ملی از اکثریت افتاد و منحل شد در این زمان بیست و هفت نفر از نمایندگان مجلس همراه گروهی از مردم و رجال کشور تهران را ترک کردند و به قم رفتند و در آنجا کمیتة دفاع ملی را تشکیل دادند و هیئت چهار نفرهای را که آیتالله مدرس نیز در میانشان بود در رأس امور قرار دادند و نیز از دیگر اقدامات ایشان به طور اختصار می توان افزود؛ 1. کوتاه کردن دست مستشاران بلژیکی از گمرک ایران؛ 2. طرح و تصویب قانون تشکیلات مالی؛ 3. تصویب نحوه ی دریافت مالیات مستغلات؛
بحث و مذاکره مواد قانون پستی و…
دورهی چهارم مجلس شورای ملّی
مجلس دوره چهارم در ماه شوّال سال 1339 ه ق. با نطق احمد شاه قاجار به آغاز به کار کرد و سیّد حسن مدرّس با 48 رأی موافق به نیابت اوّل این مجلس انتخاب گردید از جمله نکات مهم حضور این شهید بزرگوار در این دوره از مجلس شورای ملی به قرار زیر می باشد؛
واکنش مدّرس به کابینه ی وثوق الدّوله؛
کابینهی دوم وثوق الدّوله هم زمان با مجلس چهارم تشکیل گردید. رفتار وثوق الدّوله، نوع برخورد او با بیگانگان، بازگذاشتن دست انگلیسیها در کشور، رها کردن امور مملکت، برخورد با میرزا کوچک خان و نهضت جنگل در شمال ایران و نادیده گرفتن تعهّداتش در دوران فترت مجلس سوم، مدرّس را نسبت به وی بی اعتماد ساخت و روابط آن دو تیره و تار شد. تلاش های پنهانی وثوق برای انعقاد قرارداد 1919 با دولت بریتانیا و آگاهی مدرّس از این سیاست منافقانه، او را برآشفته ساخت و در اندک زمانی جبهه ی گسترده ای به رهبری سیّد تشکیل گردید و عرصه را بر رییس الوزرا تنگ کرد از دیگر مواضع برجسته این عالم گرانقدر به اختصار می توان به؛
موضع بصیرت مندانه در قبال امتیاز نفت شمال با توجه به شرایط زمانی، نیروی انسانی و تجهیزات و فناوری و …
البته به عنوان نکته مهمی از شرایط نابسامانی ایران در آن دوران باید افزود که در طی دوره چهارم مجلس شورای ملی، به ترتیب زیر چهار کابینه روی کار آمدند، کابینه ی وثوق الدّوله ؛ مدرّس و کابینه ی قوام السّلطنه ، مستوفی الممالک ، کابینه ی سردار سپه
البته ما به منظور جلوگیری از طولانی شدن متن، مواضع شهید مدرس را در قبال روی کارآمدن رضا خان به عنوان نخست وزیر ذکر می کنیم.
پس از کودتای رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی در سوم اسفند 1299، مدرس همراه بسیاری از ملیون و مبارزان دستگیر شد و تا پایان عمر کابینه سیاه سید ضیاءالدین طباطبایی در قزوین زندان بود. پس از آزادی به نمایندگی مردم تهران در مجلس چهارم انتخاب شد و به عنوان نایب رییس مجلس و رهبری اکثریت مجلس برگزیده شد. دوره پنجم مجلس در سال 1302 افتتاح شد و در این دوران پر اهمیت تاریخ مشروطه که با تغییر سلسله قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان همراه بود، مدرس رهبری اقلیت مجلس را بر عهده داشت.
رضاخان پس از سقوط کابینه ی مستوفیالممالک برای رسیدن به نخست وزیری تلاش زیادی کرد و انگلیسی ها هم از او حمایت کردند. آن ها از احمد شاه قاجار تقاضا نمودند تا او را به این مقام منصوب نماید. مدرّس مخالفت حضور رضاخان در این عرصه ی حسّاس بود. چون پس از آن، دوران فترت مجلس چهارم آغاز شد و کشور به فردی مطمئن تر از سردار سپه نیاز داشت تا بتواند در این دوره بدون ظاهرسازی و عوام فریبی و اتکّا به بیگانگان به اداره ی امور بپردازد.
شهید مدرّس در نطق خود در مجلس شورای ملّی، برای اثبات نظراتش سه دلیل داشت. اول، بی طرفی مشیرالدّوله در انتخابات مجلس پنجم. دوم، بی طرفی در سیاست خارجی که در زمان فترت و غیبت نمایندگان مجلس اهمیّت زیادی داشت. سوم، سرعت بخشیدن به فعالیت های انتخاباتی و افتتاح مجلس پنجم. با استعفای مشیر الدّوله، فشارهای دولت انگلیس برای رضاخان چاره ساز شد و احمد شاه قاجار بدون توجه به مخالفت های شهید مدرّس و علی رغم میل باطنی خودش، حکم رییس الوزرایی را به نام او صادر کرد. رضاخان که به دنبال حذف قاجار و حاکمیت خود بود، طرح جمهوری را مطرح کرد اما وجود مدرس و رفقای او در مجلس که فراکسیون اقلیت را تشکیل میدادند، مانع از به سرانجام رسیدن طرح جمهوری رضاخانی گردید. یکی از وقاع مهم مجلس پنجم استیضاح رضاخان، توسط مدرس بود؛ اما رضاخان توانست با فریب و نیرنگ، مقدمات تصویب انقراض قاجاریه را فراهم کند و در تاریخ 9 آبان 1304 این کار را عملی کرد و خود به پادشاهی ایران رسید. پس از بیان مجملی از اقدامات ایشان در مجلس شورای ملی، اکنون به برخی از نقطه نظرات ایشان در قالب اندیشه سیاسی آیت الله مدرس اشاره می کنیم؛
1. توازن عدمی و وجودی
یکی از مهم ترین آموزه های سیاسی آیت الله مدرس در دوران فعالیت های سیاسی خویش وضع نظریه با عنوان ((توازن عدمی و وجودی)) می باشد.شهید مدرس،خود این اصطلاح را وضع نمودند. به گونه ای که تا پیش از ایشان کسی این اصطلاح را به کار نبرده بود .در سطح کلان می توان گفت که این نظریه پایه مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری مدرس است.
برای فهم بهتر این نظریه ، از توضیحات شخص شهید مدرس بهره می بریم؛
ایشان در مورد نظریه خود چنین می گویند: «دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما… منشأ سیاست ما دیانت ما است، باید توازن عدمی را نسبت به همه مراعات کرد نه توازن وجودی یعنی شما برای خودتان ما هم برای خودمان. قومیت قوم از حفظ جامع آن قوم است. اگر من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده می کنم و هر حرف حقی را بی پروا می زنم برای آن است که چیزی ندارم و از کسی هم نمی خواهم، اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کم نمایید آزاد می شوید باید جان انسان از هرگونه قید و بندی آزاد باشد تامراتب انسانیت و آزادگی خویش را حفظ نماید.»
نظریه سیاسی موازنه عدمی دارای مبنایی دینی و اعتقادی است و به ما می گوید که سیاست ما عین دیانت ماست. نکته جالب توجه اینکه این نظریه شهید مدرس را که می گوید منشا سیاست ما دیانت ماست را می توان قابل تعمیم دانست به همه وجوه زندگی آدمی از جمله حیات فردی و اجتماعی و… .
2. سیاست ما عین دیانت ماست
یکی از مهم ترین آموزه های سیاسی که از شهید مدرس بر تارک اندیشه سیاسی ایران اسلامی حک شده است، عینیت سیاست ما چون دیانت است. «یقین دارم تمام ملّت ایران و عموم نمایندگان در این عقیده موافق هستند، زیرا سرمنشأ یکی است. منشأ سیاست ما دیانت است.» مدرس در خصوص چگونگی ارتباط این دو مفهوم با یک دیگر، در یکی از جلسات مجلس چنین می گوید: « یک وقتی در نجف ، آب قحط شده بود. بنده مسافرت کردم بروم اراضی بابل را ببینم . ۱۰ ـ ۱۵ روزی رفتم . عتیقه جات آن جارا استخراج می کردند. فکر می کردم ممالک اسلامی رو به ضعف رفته و ممالک غیر اسلامی رو به ترقی . چندین روز فکرمی کردم . بالاخره فهمیدم که ممالک اسلامی ، سیاست و دیانت را از هم جدا کرده اند، ولی ممالک دیگر، سیاستشان عین دیانتشان یا جزو آن است . لهذا در ممالک اسلامی ، اشخاصی که متدین هستند، دوری می کنند از کسانی که داخل سیاست هستند. آن ها که دوری کردند، ناچار همه نوع اشخاص ، رشته ی امور سیاست را در دست گرفته و لهذا رو به عقب می رود… من و امثال من که مشروطه را تصدیق کردیم برای این بود که یک اختلافی از بین برداشته شود. این معنی ندارد که دولت و ملت ،سیاست و دیانت دو تا بشود. پیغمبر اکرم (ص) که مؤسس دیانت بود، رییس سیاست بود. از آن وقت که اختلاف پیدا شد،ممالک اسلام رو به ضعف رفت.» شهید مدرّس در همین رابطه به مذاکراتش با صدراعظم عثمانی اشاره می کند و می گوید: «همین مذاکره را با صدراعظم عثمانی کردم. گفتم اگر کسی بدون اجازه ی ما وارد سر حد ایران شود و قدرت داشته باشیم او را با تیر می زنیم، خواه کلاهی باشد، خواه عمامه ای باشد، خواه شاپو، به سر داشته باشد. بعد که گلوله خورد و زمین افتاد … او را دفن می کنیم. دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما، ما با همه دوستیم و همین طور هم دستور داده شده است.»
3.دوستی با کشورهای مختلف
شهید مدرّس مانند متدین و سیاست مداری بصیر رابطه با کشورهای جهان را براساس موازین ملی و اسلامی مطرح می نمودند و در این زمینه به هیچ محدودیتی نیز قائل نبودند. البته ناگفته نماند که تاکید ایشان به دوستی با سایر ممالک به جهت وابستگی یا دست نشاندگی نبوده بلکه ایشان در عین تاکید بر حفظ استقلال کشور، ارتباط با سایر کشورها را پیشرفت ایران در امور صنعتی، علمی و… و نیز استفاده از تجربه های سازنده ی جهانیان و خروج ایران از انزوا، بن بست های بین المللی و عقب ماندگی میدانست و می گفت: «ما با تمام دنیا دوستیم، مادامی که معترّض ما نشده اند. هر کسی معترّض ما بشود. متعرّض او خواهیم شد.» برخی اصولی که آیت الله مدرس، رعایت آنها را در برقراری روابط خارجی با سایر کشورهای جهان الزامی می دانستند، به طور اختصار عبارتند از؛ حفظ مصالح اسلام و ایران، مقدّم بودن استقلال و تمامیت ارضی کشور و کوتاه شدن دست اجانب از سرمایه ها، منابع و معادن ایران و… اعتقاد ایشان مبنی بر اینکه روابط ایران با سایر کشورها تا زمانی که منافع ملی ما را تامین بکند، مفید خواهد بود از جمله اصول مهمی است که سرلوحه سیاست خارجی ما قرار گرفته بود گرچه در دوران پهلوی اوضاع به گونه ای دیگر رقم خورد.
4. مقابله با تهاجم کشورهای بیگانه
تن دادن به خواسته های نامشروع دولت های بیگانه و به ویژه روس ها و انگلیسی ها که در این دوره، بیش ترین حضور و ارتباط را با ایران داشتند، از نظر مدرّس محکوم بود. احساس ضعف در برابر در خواست های ناحقّ و غیرقانونی آنان، خلاف اعتقادات و آرمان های یک ایرانی پایبند به هویت های دینی و ملّی محسوب می شد. شهید مدرّس با توجه به موقعیت جغرافیایی و استراتژیکی ایران و وجود منابع و مخازن ارزشمند در این سرزمین، چشم داشت سایر دولت ها به کشور ما را طبیعی می دانست، ولی مراقبت حکومت ایران و هوشیاری حاکمان را عامل مهمی برای ایجاد توازن در نوع روابط معرّفی می کرد و اظهار می داشت: «…وضعیات جغرافیایی مملکت ما، ما را مبتلا کرده و دو دولت بزرگ همسایه… مقتضای دیانت ما در این زمان اقتضای تعرّض و حمله ندارد، مگر این که تعرّض ما بشوند… وقتی که معترّض ما شدند، البته هر ضعیفی باید به قدر میسور… در رفع مشکلات در آید…»، «این ها به قدر قوّه ی خودشان در این مسأله هوشیار بودند که هم مراقب بیابان خشک و هم مواظب دریای تر باشند. یعنی مراقب دو همسایه ی خودمان که دو دولت قوی و غنی بودند، باشند.»
5. اولویت دادن به دولت های اسلامی در برقراری روابط خارجی:
آیت ا… مدرّس در موضوع برقراری رابطه با دولت های خارجی به دو اصل اعتقاد داشت. اول، قایل نبودن محدودیت در ارتباط با سایر کشورها. دوم، اولویت دادن به کشورهای اسلامی در روابط و مناسبات خارجی. اگر چه هر دو اصل از نظر او حایز اهمیت بود، ولی به واسطه ی فرهنگ و تمدّن اسلامی و خصوصیت مشترک زیادی که بین دولت های اسلامی وجود داشت، از نظر وی اصل دوم مقدّم بر اصل اول بود. شهید مدرّس معتقد بود که: «… دولت و ملّت باید سیاستش نسبت به دول عالم به نظر واحد باشد. سیاست این تقاضا را دارد، ولی بر همه واضح است که دول و ملل اسلامی طبیعتاً یک خصوصیتی با هم دارند… ما هم در این پارلمان که پارلمان اسلامی است باید یک اظهار خصوصیتی با دول اسلامی بکنیم.»
شهادت آیت الله حسن مدرس
درباره شهادت آیت الله مدرس باید گفت که رضا خان که تشنه انتقام از مخالفان خود بود در طی برگزاری انتخابات مجلس هفتم، اجازه نداد مدرس به مجلس راه یابد و ابتدا مدتی او را خانهنشین کرد و سپس در 16 مهر 1307 دستگیر و به دامغان و مشهد و سپس به خواف (انتخاب این محل به عنوان تبعیدگاه مدرس به این دلیل بود که بیشتر مردم خواف پیرو مذهب حنفی بودند و بههمین جهت چندان نگران مجتهد شیعه مذهب محبوس در دیارشان نبودند. ثانیا امکان برقراری ارتباط میان خواف و پایتخت به آسانی میسر نبود. تبعید کرد. شهید مدرس 7 سال در خواف توسط مأموران تحت نظر بود و در 22 مهر 1316 از خواف به کاشمر منتقل شد. در این زمان رضاخان دستور قتل مدرس را به رییس شهربانی کاشمر داد ولی او به این کار تن نداد و در نتیجه این مأموریت به جهانسوزی، متوفیان و خلج واگذار شد. آنها در شب دهم آذر 1316 برابر با 27 رمضان 1356 قمری به سراغ آن عالم ربانی رفتند و او را به شهادت رساندند و جنازه را مخفیانه به خاک سپردند. در پایان این نوشتار باید گفت که شهید مدرس و راهی که با بصیرت و مقاومت و تدین پی گرفت چه در مبارزه با استبداد داخلی و چه در جهت مقابله با استعمار خارجی، همچو ستاره ای درخشان در آسمان تیره و تار آن روزهای ایران خوش می درخشد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
منابع؛
1) شهید آیتالله سیدحسن مدرس بهروایت اسناد «زندهی تاریخ»، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378
2) باقی، عبدالعلی؛ مدرس مجاهدی شکستناپذیر، قم، تفکر، 1370
3) دوانی، علی؛ استادان آیتالله شهید سید حسن مدرس، جمعآوری شده در «مدرس، تاریخ و سیاست»
4) ذوقی، ایرج؛ ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران، پاژنگ.
5) مدنی، جلالالدین؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، انتشارات اسلامی (وابسته به جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم)، 1387
6)عیسینیا، رضا؛ اندیشهی سیاسی شهید مدرس، قم، بوستان کتاب (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)، 1386
7) مدرّس در پنج دوره تقنینیه، ج 1، علی مدرّسی
8) تاریخ بیست ساله ایران، ج 2 ، حسین مکّی.
9) مدرّس و سیاست گذاری عمومی، دکتر حمید رضا ملک محمدی
10) مکّی. حسین، مدرّس قهرمان آزادی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب/
یک دیدگاه