به گزارش برخوارنیوز، این روزها همه جا سخن از علی (ع) است. شخصیت ممتازی که همه را متحیر خود ساخته است. دوستداران علی از هر دین و آیینی او را مدح گفته و شیفته وجود او شدهاند.
علی (ع) فراتر از مکان و زمان خود است. هیچ انسانی چون ما، قادر نیست کمالات او را بر زبان آورد و او را تحسین کند چرا که او فراتر از ذهن مادی انسانهاست.
او فصـیح عالم و من لال او
کی توانم داد شـــرح حال او
یک دهان خواهـــــم به پهنای فلک
تا بــگویم وصـف آن رشـک ملک
علی را باید کسانی چون خود او توصیف کنند.
پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرمایند: ذکر علی عباده. و در جایی دیگر آمده است: محبت علی عبادت است.
امام سجاد (ع) همواره در حال عبادت و راز و نیاز به درگاه پرورگار خود بود. او روزها را روزه میگرفت و شبها را به عبادت خالق میگذراند بهطوریکه سالی دو بار پینههای زانو و پیشانی خود را با چاقو میبرید. یاران آن حضرت از او خواستند که کمتر عبادت کند و بیشتر به خود بپردازد. آن حضرت در جواب فرمودند: چه کسی میتواند مانند علی (ع) عبادت کند؟
امام سجاد (ع) عبادت خود را در قیاس با عبادت علی (ع) بسیار ناچیز میبیند.
علی (ع) در عبادت بینظیر است. هموست که در حال عبادت، تیر را از پایش بیرون میکشند و او که آنقدر ذوب در عبادت خویش است هیچ نمیگوید و گویی در این عالم مادی زندگی نمیکند.
این علی (ع) است که هر شب هزار رکعت نماز میخواند.
میگویند علی (ع) در نخلستان خود پانصد درخت نخل داشت و او هر شب کنار هر درخت دو رکعت نماز میخواند.
حضرت زهرا (س) سعادت انسانها را در محبت به علی میداند و میفرماید: سعادتمند کسی است که علی را دوست بدارد.
پیامبر گرامی (ص) میفرماید: علی جان اگر همه عالم تو را دوست میداشتند خداوند جهنم را خلق نمیکرد.
رسول خدا (ص) در حیات خود مکرراً فرموده است که حضرت علی (ع) با حق است و هر که در مقابل علی بایستد بر باطل خواهد بود و از گروه یاغی خواهد شد.
رسول خدا (ص) در حدیث دیگری میفرماید:
یا علی لا یحبک الا طاهر الولاده و لایبغضک لا خبیث الولاده.
ای علی دوست ندارد تو را مگر شخص طاهرالولاده و حلالزاده و بغض و دشمنی با تو نداشته باشد مگر خبیثالولاده و حرامزاده.
چه خوش فردوسی مضمون این حدیث را به شعر در آورده است:
هر آنکس که جانش بغض علی است
از او زارتر در جهان زار کیست
نباشد جز از بیپدر دشمنش
که یزدان بسوزد به آتش تنش
هر آنکس که بیمهر این خاندان
بمیرد به دوزخ بود جاودان
سلیمان کتانی دانشمند و ادیب برجسته لبنانی و نویسنده مسیحی عاشق امام علی (ع) در کتاب "الامام علی نبراس و متراس" (امام علی (ع) مشعلی و دژی) میگوید: چه کماند کسانی که از سرنوشت علی بن ابیطالب (ع) عبرت گرفته باشند… زندگی از ایشان مایه بگیرد و بر فراز نسلهای بشر همچون مشعلی فروزان نهاده باشند تا با سوز و فروز پیوستهای راه بشریت را روشن سازند و با همه کمی، به ستونهایی میمانند که در میانه پهنههای معبدی به پا ایستاده و سنگینهای توانفرسا را بر دوش گرفته باشند تا از فراز بلندیهایش به منارها نور افشانند.
بسان کوهسارند که وزش تندبادهای بارانریز و غرش ابرها را به سینه میگیرد، تا از چشمهساران دامنهاش جویبارهایی با برکت و لطف و زیبایی بر دشتها روان گردند. در میان همین گروه کم شمار، چهره علی بن ابیطالب (ع) میدرخشد. آن هم در هالهای از تابش رسالت. در تاریکترین شبی که طولانی سیاهی اعصار و قرون را با خود داشت و آدمی را به زیر خروارها ستم و انحراف به گور سرد خاموشی و فراموشی خوابانده بود… مردی به وجود آمد با گنجینههایی گرانبار از مواهب و استعداد و فضایل که نمیشود کسی بدان دست یابد و همطراز نوابغ و قهرمانان بزرگ نشود.
او در جایی دیگر مینویسد: مولای من علی! من مسلمان نیستم اما تو را خیلی دوست دارم و به تو عشق میورزم.
جبران خلیل جبران نویسنده مسیحی مصری میگوید: علی (ع) در میان عرب به دنیا آمد و بالنده شد اما عربها قدرش را ندانستند. سالها بعد مردمی در سرزمین پارس پیدا شدند که فرق سنگریزه و گوهر را میشناختند. ایرانیها بیدلیل به کسی دل نمیدهند بههمین علت به خلفا دل نبستند. آنها عاشق علی (ع) و اولاد علی شدند.
حب علی (ع) تنها را نجات انسان و ورود به بهشت است. در این خصوص توجه شما خواننده گرامی را به دو داستان واقعی در ادامه مطلب جلب مینمایم.
همگی با نام عبدالباسط، قاری شهیر مصری آشنا هستیم. او در سال ۶۷ در سن ۶۱ سالگی از دنیا رفت. از حنجره او بهترین تلاوتها خارج شد و به سبب صوت بینظیر او هزاران نفر به دین اسلام مشرف شدند.
پسر عبدالباسط پس از فوت پدر، چند بار پدر را در عالم خواب دید، که میگفت: پسرم نگران من نباش، قرآن مرا از رفتن به جهنم حفظ کرد. ولی برای عبور از پل صراط تا به بهشت برسم، مرا در آستانه پل صراط متوقف کردهاند و میگویند نیاز به ولایت امیرمؤمنان علی (ع) داری، از تو پسرم میخواهم که به نجف اشرف سفر کنی، به محضر مراجع و علما بروی و از آنها بخواه که تذکره عبور از پل صراط از مولی علی (ع) را برایم بگیرند، که همان تذکره ولایت است.»
پسر عبدالباسط به این دستور عمل کرده و به نجف اشرف مسافرت نموده و به زیارت مرقد منور امام علی (ع) رهسپار میگردد و پس از توسل، به محضر مراجع وقت رفته و ماجرای خوابش را تعریف نموده و از آنها میخواهد تا این تذکره را از امیرمؤمنان علی (ع) بگیرند.
داستان دوم مربوط به فاطمه بنت اسد مادر علیابنابیطالب است. او از پیامبر خواسته بود تا برایش دعا کند تا شب اول قبر برایش سهل و آسان گردد.
هنگامی که فاطمه از دنیا رفت و زنان چون از غسل فاطمه فارغ شدند، رسول خدا (ص) را خبر کردند، حضرت یکی از پیراهنهای خود را به آنها داد و فرمود: فاطمه را در این پیراهن کفن کنید. پس از کفن فاطمه، حضرت رسول (ص) جنازه را بر دوش خود گرفت و همچنان در زیر جنازه او بود تا به محل دفن رسید. آنگاه جنازه را گذاشت و داخل قبر شد و لحظهای خوابید و سپس او را در قبر نهاد. آنگاه مدتی با او سخن گفت و در آخر سه بار فرمود: پسرت، پسرت، پسرت.
آنگاه از قبر بیرون آمد و خاک روی آن ریخت و پس از آن خود را روی قبر انداخت و حاضران شنیدند که فرمود: «لا اله الا اللهم انی استودعها ایاک»؛ معبودی جز خدای یکتا نیست، پروردگارا من او را به تو میسپارم، مسلمانان پرسیدند: یا رسولالله ما امروز کارهایی را از شما مشاهده کردیم که قبل از آن ندیده بودیم! حضرت فرمود: من امروز دیگر احسان و نیکیهای ابوطالب را از دست دادم، فاطمه کسی بود که اگر چیزی نزد خود داشت، مرا بر خود و فززندانش مقدم میداشت.
من روزی از قیامت سخن به میان آوردم و از اینکه مردم برهنه محشور میشوند، پس فاطمه گفت: وای از این رسوایی، پس من هم ضمانت کردم که خدا او را با بدن پوشیده محشور گرداند، از فشار قبر سخن گفتم او گفت: وای از ناتوانی. پس من ضمانت کردم که خدا او را کفایت کند و اینکه خم شدم و با او سخن گفتم برای این بود که پرسشهایی را که از او میشود را به او تلقین کرده باشم. چون از او پرسیدند: پروردگارت کیست؟ پاسخ داد، چون پرسیدند پیامبرت کیست؟ او پاسخ داد و چون پرسیدند امام و ولی تو کیست؟ در پاسخ ماند به او گفتم: پسرت.
برگرفته از سخنرانی استاد دلاوری در شب شهادت علی (ع) در مسجد سرجوب / ۷ تیر ۹۵
/انتهای پیام/
یک دیدگاه